دیلمان آنلاین | «یکی از روزهای بسیار سرد ماه آوریل بود و ساعتها برای اعلام ساعت، سیزده بار نواختند.» این سطر اول رمان ۱۹۸۴ است. جرج اورول در این کتاب، آیندهای را برای جامعه به تصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعهٔ تصویر شده گناهکاران به راحتی اعدام میشوند و آزادیهای فردی و حریم خصوصی افراد بهشدت توسط قوانین حکومتی پایمال میشوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانهها از شهروندان جاسوسی میکنند، و شهروندان مجبورند همیشه با چهرهای سرشار از خوشبینی و لبخند به این صفحات نمایش نگاه کنند؛ تا کوچکترین شک و تصور نادرستی که نشاندهندهٔ هرگونه نارضایتی فرد باشد، برای نمایندگان حکمرانان پشت صفحات نمایش ایجاد نشود، چرا که در غیر اینصورت مورد غضب حکمرانان قرار میگیرند. به نوشته گاردین، اورول خود میگوید که تا حدی تحت تأثیر اجلاس تهران در سال ۱۹۴۴ قرار گرفت که در آن استالین و روزولت و چرچیل در مورد سرنوشت جهان تصمیم گرفتند و به نوعی دنیا را بین خود تقسیم کردند.
در پیشگفتار این رمان آمده است: جرج اورول نویسنده کتاب ۱۹۸۴ قبل از نوشتن این کتاب نیز با نوشتن دو کتاب دیگر به نام روزهای برمه و مزرعه حیوانات شهرت فراوانی در کشورهای انگلیسی زبان و بعد در سراسر جهان به دست آورد. ولی کتاب ۱۹۸۴ ناگهان او را به عنوان یک استاد مسلم، به جهان معرفی کرد. زیرا وی در این کتاب یک قدرت تخیل حیرت آور را با یک رسم و شیوه قوی و مغز داستان نویسی در هم آمیخته و یک اثر کم نظیر به وجود آورده است.
دنیای حیرتانگیز و ترسناکی که جرج اورول در رمان خود به تصویر کشیده از سه کشور بزرگ، مقتدر و بیرحم تشکیل شده است که دائما در باهمدیگر در جنگ هستند: اوشینیا، اوراسیا و ایستیشیا. داستان کتاب ۱۹۸۴ در لندن، یکی از شهرهای بزرگ اوشینیا اتفاق میافتد. دولت مرکزی اوشینیا یک دولت تمامیتخواه است که همهچیز را کنترل میکند و به شما می گوید که چه کاری انجام دهید، کجا حضور داشته باشید، با چه کسانی صحبت کنید، اوقات فراغت خود را چگونه سپری کنید، به چه چیزی فکر کنید، به چه چیزی باور داشتید باشید و خلاصه به معنای واقعی کلمه همه چیز را کنترل می کند و تحت نظر دارد.
حال اگر از شما خلافی سر بزند، (این خلاف شامل هرکاری و هرچیزی است که به نفع حزب نباشد. یعنی شما حتی اگر در ذهن خود از حزب تنفر داشته باشید و چهره شما این موضوع را نشان دهد، شما دچار جنایت فکر و جنایت چهره شدهاید) شما ناپدید خواهید شد. یا به اصطلاحی که در کتاب آمده است بخار میشوید. دیگر هیچ مدرکی از وجود شما در هیچ جایی وجود نخواهد داشت و حتی خاطرات شما از ذهن دیگران پاک خواهد شد.
شخصیت اصلی کتاب ۱۹۸۴ وینستن اسمیت است که در وزارت حقیقت کار میکند. وینستن تنها زندگی میکند و با اینکه کارمند حزب است از آن تنفر دارد و بنابر یک سری از حوادث و اتفاقات که در کتاب نقل شده است، میداند که حزب، حیقیقت و باورهای مردم را تحریف میکند. در ادامه کسی که وینستن از او میترسید و همواره فکر می کرد او یک پلیس است یعنی جولیا وارد داستان میشود. جولیا رابطهای مخفیانه با وینستن ایجاد میکند و آن ها بعد از آشنایی متوجه می شوند که هر دو از حزب متنفر هستند. داستان کتاب وقتی هیجانانگیزتر و جدیتر می شود که اوبراین آن ها را به خانه خود دعوت می کند و…
کتاب ۱۹۸۴ یک رمان تخیلی محسوب می شود که در رد نظامهای تمامیتخواه (توتالیتر) و کمونیسم نوشته شده است. بر اساس این کتاب یک فیلم هم در سال ۱۹۵۶ ساخته شده است که دیدن آن خالی از لطف نیست. چندین ترجمه از این کتاب به فارسی وجود دارد که میتوان از میان آنها به برگردان صالح حسینی، حمیدرضا بلوچ و ژیلا سازگار و کاوه میرعباسی اشاره کرد. همچنین ترجمهٔ مهدی بهرهمند، که در سال ۱۳۶۱ توسط چاپ چهر در تهران به طبع رسیده، امروزه بهصورت چاپ افست و بهصورت قاچاق توسط دستفروشان به فروش میرسد. این نسخه بدون سانسور است، ولی دارای کیفیت ویراستاریِ ضعیفی است.
برش هایی از ۱۹۸۴
از جایی که وینستون ایستاده بود سه شعار حزب را که به نحوی موزون بر نمای سفید ساختمان به طور برجسته نوشته بودند
به راحتی می شد خواند: جنگ. صلح است. آزادی. بردگی است. نادانی. توانایی است.
کسی که گذشته را کنترل کند آینده را کنترل می کند. و کسی که حال را کنترل کند گذشته را کنترل می کند.
یک جامعه ی طبقاتی فقط براساس وجود فقر و نادانی قابل دوام است. تا اگاه نشده اند عصیان نمیکنند..وتا عصیان نکنند نمیتوانند اگاه شوند.
آزادی، آزادی ابراز این حقیقت است که دو به اضافه دو چهار شود. اگر این حق اعطا شود، همه حقوق دیگر به دنبال آن تحصیل خواهد شد.
وقتی هیچ نوع اثر خارجی که بتوان برای به یاد آوردن گذشته ها به آن رجوع کرد وجود نداشته باشد حتی مهمترین وقایع زندگی نیز از خاطر انسان می رود.
تا هنگامی که به هوش نیایند نمی توانند دست به انقلاب بزنند و تا هنگامی که انقلاب صورت نگیرد، به هوش نخواهند آمد.
هنگامی که انسان، زندگی انسانی ندارد مرگ و زندگی مشابه است.
ما هم الان از زمان انقلاب و زمان قبل از آن چیزی نمی دانیم، تمام اسناد و مدارک و پرونده ها یا از میان رفته و یا مجعول است، تمام کتاب ها دوباره نویسی شده، تمام مجسمه ها، خیابان ها و ساختمان ها از نو نامگذاری شده و هر تاریخی تغییر یافته است و این وضع، همچنان هر روز به دنبال روز قبل و هر دقیقه به دنبال دقیقه ماقبل خود ادامه می یابد. تاریخ متوقف شده است و هیچ چیز جز زمان حال پایان ناپذیری که در آن همیشه حق با حزب است وجود ندارد.
منابع:
- ویکی پدیا، مدخل جورج ارول
- کتاب ۱۹۸۴ اثر جرج اورول، رمانی بسیار خواندنی + اینفوگرافیک کتاب، ir
- ۱۹۸۴، شاهکاری که جورج اورول را کشت! com
پاسخ دهید